🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
در سوگ یاران “آب و آتش”
آتشی در جانِ من افتاده می سوزد مرا
دفترِ دل سوخت, شعر ناب هم آتش گرفت
تا نگاهِ نازک ِخورشید, بر دریا نشست
شب نرفت از دیده ها, مهتاب هم آتش گرفت
خواب شیرین تو مرهم, بر دلِ داغم گذاشت
شور فرهادم به سَر , این خواب هم آتش گرفت
تا ثریّا عاشقی میکرد دستی در قنوت
هم کلیسا , مسجد و مِحراب هم آتش گرفت
هم گلستان سوخته, هم چوبه های منجینیق
گو به ابراهیم , اینجا آب هم آتش گرفت
شعله ور شد سینه ی “ملاح” در دریای عشق
بادبانم پاره شد, گرداب هم آتش گرفت
😔😔😔😔😔😔
دکتر ملاحی_ دریا
دی ماه۹۶
کتاب در سوگ یاران آب و آتش